English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6502 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lunitidal interval U فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
lapse U فاصله زمانی
lapsing U فاصله زمانی
time lags U فاصله زمانی
time lag U فاصله زمانی
time interval U فاصله زمانی
interval U فاصله زمانی
lapses U فاصله زمانی
time lag U فاصله زمانی مرده
distributed lag U توزیع فاصله زمانی
time lags U فاصله زمانی مرده
flash to bang time U فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
keying interval U فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
train headway U فاصله زمانی حرکت دو ترن که یک یکان را حمل می کنند
pointsman U عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
distance between two points U فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
autumnal equinox U نقطه عبور خورشید ازاستوای نجومی در اول پاییز
azimuth U نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
shed U دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
relaxation time U فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
lap turn U زمان تناوب مین روبیها فاصله زمانی بین مین روبیها
double row spot welding U جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
space U فاصله دادن فاصله داشتن
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
pin point U نقطهای
point defect U نقص نقطهای
point target U اماج نقطهای
point indentification U هویت نقطهای
point imperfection U ناکاملی نقطهای
point charge U بار نقطهای
point group U گروه نقطهای
point particle U ذره نقطهای
point estimate U براورد نقطهای
point contact U تماس نقطهای
point elasticity U کشش نقطهای
point estimation U براورد نقطهای
point contact U کنتاکت نقطهای
point function U تابع نقطهای
point operation U عمل نقطهای
point load U بار نقطهای
dot product U ضرب نقطهای
dot matrix U ماتریس نقطهای
spot welding U جوشکاری نقطهای
point discharge U تخلیه نقطهای
bridge spot weld U جوشکاری نقطهای
two point threshold U استانه دو نقطهای
spot welding U جوش نقطهای
point estimation U تخمین نقطهای
multipoint line U خط چند نقطهای
pinpoint target U هدف نقطهای
multipoint U چند نقطهای
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
diglottic stimulation U تحریک دو نقطهای زبان
dichoglottic stimulation U تحریک دو نقطهای زبان
single row spot welding U جوشکاری نقطهای سری
dot matrix printers U چاپگر با ماتریس نقطهای
spot welding electrode U الکترود جوشکاری نقطهای
spot welding machine U دستگاه جوش نقطهای
dot matrix character U کاراکتر ماتریس نقطهای
lattice point group U گروه نقطهای شبکه
dot matrix printers U چاپگر یا ماتریس نقطهای
point contact rectifier U یکسو کننده نقطهای
rpbis U همبستگی دو رشتهای نقطهای
point biserial correlation U همبستگی دو رشتهای نقطهای
dot matrix printer U چاپگر یا ماتریس نقطهای
multipoint circuit U مدار چند نقطهای
dot matrix printer U چاپگر با ماتریس نقطهای
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
known datum point U نقطهای با مختصات وگرای معلوم
welded contact rectifier U یکسو کننده نقطهای جوش شده
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
terminals U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
grazing point U نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
terminal U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
check point U نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
phantom section U خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
turning point U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
dieresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
diaeresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
real stagnation point U نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
collimate U تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
epicycloid U منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
centroid U در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
wire matrix printer U یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
inner product U ضرب نقطهای ضرب نردهای
contemporaneousness U هم زمانی
time sense U حس زمانی
eternities U بی زمانی
time limits U حد زمانی
onetime U یک زمانی
eternity U بی زمانی
monomial U یک زمانی
whilom U یک زمانی
sometime U یک زمانی
simultaneeity U هم زمانی
synchrony U هم زمانی
synchronization U هم زمانی
timeline U خط زمانی
on <prep.> U در [زمانی]
time limit U حد زمانی
temporal U زمانی
toll U حق عبور
tolling U حق عبور
tolls U حق عبور
transit U عبور
passages U عبور
passages U حق عبور
fording U عبور از اب
right of way U حق عبور
transmission U عبور
crossing U عبور
passage U عبور
alpha canis majoris U عبور
passage U حق عبور
transmissions U عبور
rights of way U حق عبور
transmittancy U عبور
transmittal U عبور
transmittance U عبور
passage of lines U عبور از خط
cross-Channel U عبور
right of passage U حق عبور
road haulage U حق عبور
time fire U تیر زمانی
no longer U نه دیگر [زمانی]
time flutter U اختلال زمانی
yore U در زمانی بسیاردور
no longer U نه بیشتر [زمانی]
time jitter U اختلال زمانی
time fuse U ماسوره زمانی
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2معنی اسم تیتان چیست؟
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com